پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

شب قدر..

الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی گوهر اشک میخری...دل شکسته میخواهی..وعمل بی ریا میپذیری..مارا از گناه سبکبار کن..ودیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار .. آمین..التماس دعا.   ...
8 مرداد 1392

شب نشینی!!

سلام عسل مامان    سلام عشق مامانن   سلام نفس مامان دیروز که بابا از سر کار اومد گفت همکارش عمو ابراهیم گفته که شب بریم خونشون.ولی چون خانومش خاله مهسا بارداره و حدود 1 ماهو نیم دیگه نی نی خوشکلشون ب دنیا میاد من قبول نکردم که شام بریم.گفتم شب نشینی بعد از شام بریم.خلاصه از اونا اسرار و از ما انکار..ساعت 9 اینطورا بود که رفتیم و خیلی هم خوش گذشت.عمو ابراهیم با تو کلی بازی میکرد و خاله مهسا هم برات ضعف میکرد تو هم که شیرین کاری میکردی دل اونا رو بیشتر میبردی.اومدیم خونه سریع برات اسفند دود کرد مامانم.داداشه خاله مهسا آرایشگاه داره و دیشب موهاتو کوتاه کرد.دستش درد نکنه قیافت هم خیلی عوض شد مامانی فدات شه.ماه بود...
8 مرداد 1392

شله زرد..

          پسرم ما خونه ی خودمون بودیم و مامان بزرگم رفته بود خونه ی مامانم و با هم میخواستن شله زرد درست کنن.قبول باشه.شب هم دایی مهران شله زرد ما رو آورد خونمون که دستش درد نکنه.منم فرداش یه کم برات داغ کردم و دادم خوردی مثل حلیم دوستش داشتی خدا رو شکر.چند تا عکس موقع خوردن ازت گرفتم..ببین مامانی..         ...
8 مرداد 1392

افطاری..

سلام قند عسلم..دیشب افطاری دعوت بودیم با مامانم اینا خونه ی مادر بزرگه من..ما بهش میگیم عزیز..خوش گذشت خوب بود دیر وقت هم برگشتیم خونه..اونجا فرنی خوردی سر سفره ی افطار قربونت برم.عزیز هم بهت آبمیوه داد و تو هم خوردی .اونجا بغل همه بودی دلشون نمیومد تو رو بزارن زمین..خخخخخخخخخخخ..منو تو زودتر رفتیم تا اگه عزیز کاری داشت انجام بدیم.ولی خودش همه کاراشو انجام داده بود.بابا ما رو زودتر گذاشت بعد برگشت شب با مامانم اینا اومد اونجا..خلاصه عشقم تو اولین ماه رمضونی که پیش مایی و ما هم نمیدونی چه قدر خوشحالیــــــــــــــــــــــــــــــــــــم نفسم..خدایا مرســـــــــــــــــــــــــــی..         &n...
5 مرداد 1392

مادرانه..

          سلام همه ی هستی مانانت هر روز ماشالا داری عشق تر و شیرینتر از هر روزت میشی .دوست نداری تنها باشی همش دوست داری بغلت کنم هر جا که میریم با خودم ببرمت.منم وقتی آشپزخونه کار دارم تو رو میزارم توی کریرت و میارمت تو آشپزخونه و تو هم منو نگاه میکنی موقع کار کردن.قربون چشات برم. هر روز برات تا 2 بار فرنی درست میکنم اگه حلیم داشته باشیم حلیم میدم تا بخوری سرلاک میوه هم بهت میدم..آب خورشت هم بهت میدم تا بخوری ولی هنوز لعاب برنج برات درست نکردم.آب میوه هم که خیلی دوست داری بابا برات چندتا چندتا میخره منم هر روز میریزم تو شیشت و تو هم میخوری جیگر مامانی. دکتر گفت باید تن...
3 مرداد 1392

نفسم..

  عشقم فدات شم عاشقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم یادش ب خیر مامانی این شیشه شیرت برای 1 تا 2 ماهگیت بود که 30 سی سی شیرم رو توش میریختم تو سیره سیر میشدی..میمیرم برات.. جوجم از حموم اومده..آفیت باشه ناناسییییییییییییییییییی   پارسام داره آبه میخوره..نوش جونت مادر   هستی من حلیم داری میخوری..خیلی هم دوست داری..       ...
3 مرداد 1392